کانال تلگرام احساس زخمی با موضوع دلنوشته ها و جملات عاشقانه
کانال تلگرام برق خنده با موضوع جوک و لطیفه های خنده دار
قولها.. "بی اعتبار"
حرفها.."ناخالص"
عشقها.."پوشالی"
محبتها.."قلابی"
خوبیها.."تظاهر"
دیدارها.."تفاخر"
صورتها.."پر رنگ"
سیرتها.." بی رنگ"
شعارها.."بدون عمل"
قضاوتها.."بدون عدل"
و. . . . .
در کدامین نقطه از انسانیت ایستاده ایم ؟؟؟
یادش بخیر ، روزی دروغگو دشمن
خدابود
https://t.me/EhsaseZakhmi
چقدر عجیب است دریا
همین که غرقش میشوی ،
پس می زند تو را !
درست مثلِ بعضی از آدم ها ...
https://t.me/EhsaseZakhmi
عشق دوم بدبخت ترين موجود دنياست.
يني هر چقدر هم كه عاشقت باشد ،
باز دلت مثل گنجشك خيس ميلرزد كه نكند ...
كه نكند من برايش نقش فراموش كننده را داشته باشم ؟
نكند وقتي در اغوش من چشم هايش را ميبندد ،
بوي لعنتي او را با تمام وجود استشمام ميكند ؟
نكند تمام كارهايي كه با هم ميكنيم را روزي با او كرده ؟
نكند اين زنگ هاي سر صبح لعنتي را كه من هميشه خوابم به او هم ميزده؟
نكند عكس هاي دونفره يشان را هر شب با بغض نگاه ميكند؟
نكند اسم او را در اغوشم لو بدهد؟
اصلا همه ي اينها به كنار...
نكند برگردد؟
عشق دوم بدبخت ترين موجود دنياست...
https://telegram.me/EhsaseZakhmi
اگر در خیابان مردی را دیدید
که مدام به چهره ی زنها نگاه میکند
نگویید فلانی چشم چران است!
مردها دلتنگ که میشوند
میزنند به دل خیابان های شلوغ
خیابان هایی که بوی گمشده شان را میدهد
و با دلهره به دنبالش میگردنند!!
هی با خودشان حرف میزنند
که اگر ببینمش
این را میگویم و آن را میگویم!
اما کافیست یک نفر را ببینند
که چشمانش شبیه طرف باشد!!
لال میشوند
تپش قلب میگیرند
نفس هایشان به شماره می افتد
و راه خانه شان را گم میکنند!
https://telegram.me/EhsaseZakhmi
کاش یه مغازه بود
آدم میرفت میگفت
بے زحمت یه کم
خیال خوش میخوام
ببخشید این
خنده ها از ته دل چندن؟
از این روزاے بے بغض دارین؟
نه کاش یه جایے بود
میشد رفت وبگے آقا
زندگے میخوام بے زحمت
جنسش خوب باشه . . .
https://telegram.me/EhsaseZakhmi
ﺗﻨﻬــﺎ ﺯﺧــﻢ ﺯﻧــﺪﮔــی اﻡ . . .
ﺗــﻮیے !
ﻫﻤــہ ﺑــہ ﺯﺧــﻢﻫــﺎﻳﺸــﺎڹ . . .
ﺩﺳﺘﻤــﺎﻝ ﻣــي ﺑﻨــﺪﻧــﺪ . . . ؛
ﻣڹ اﻣــﺎ . . .
بہ زخــمم
ﺩﻝ ﺑﺴﺘــہ ﺍﻡ . . . !
من به هیچ دردی نمیخورم !
این درد ها هستند که مدام به من میخورند !!!
زندگی پانتومیم است !
حرف دلت را به زبان بیاوری؛...
بـــــــاخــــــتــــــی !!!
بچه که بودیم ؛
می دانستیم هر وقت گم شدیم ،
باید سر جایمان بمانیم تا پیدایمان کنند !
مدتهاست گم شده ام !
از جایم تکان نمیخورم...!
پس چرا کسی مراپیدا نمی کند ؟؟!
کاش کشتی نوح بیشتر جا داشت،...
تا تعداد بیشتری انسان را در خود جای میداد !
نسل انسان ها در حال انقراض است !!!
آسمـــــــــان ابـــــــــــــری بـــــــــــــود ....
بــــــــــــــــــاران مــــــــــــــــی باریــــــــــــــــــد ....
کودکـــــــی آهستــــــــــه گفت: خدایــــــــــــا ...!
گریــــــه نکـــــن؛ درســــــت میشــــــود !
بــا یــه قـامت شکستـــه، با نگاهــی مات و خستـــه
سـرشـو برده رو شــونش، یـــه نفر تنهـــا نشستــــه
تـــوی تنهـــاییش یه درده، جـــای پای قلبـــی سـرده
گـــل سرخــــی بـــــوده امــا، دیگـــه پـژمـــرده و زرده
فـــارغ از دیـروز و فـــرداش، غرقـــه تو دریـــای درداش
حسـرتش یه عشــــق نابه، که وفا کنـــه به عـهداش
دیگر مطمئن شده بود....
کسی که رو به رویش ایستاده، ماندنی نیست
نفس عمیقی کشید
تا شاید بتواند بغضش را حفظ کند
اما نه، فایده ای نداشت
باریدن عادت چشم هایش شده بود
بلافاصله با گوشه آستین پاکش کرد
غلبه بر لرزش شانه ها هم کار سختی بود
با همه توانش سعی کرد تمرکز کند
یک نفس عمیق دیگر....
چشم هایش را باز کرد
سرش را بالا گرفت و گفت:
خداحافظ
حـالم بـد نیســت، غـم کـم مــی خـورم
کـم کـه نه!! هر روز کم کم مــی خـورم
آب مــی خـواهــم، ســرابم مــی دهـند
عــشــق مــی ورزم عــذابم مــی دهـند
خـود نمـی دانـم کجـا رفتـم به خــواب
از چـه بیدارم نـکردی؟؟ آفتــاب...!!!
یادته روز اول بهت گفتم می خوام با یه دروغ بزرگ حرفامو شروع کنم...؟!
تو اخم کردی
گفتم : دوستت ندارم
بعد هردو تامون زدیم زیر خنده
اما دیروز گفتی که می خوای با یه دروغ بزرگ خداحافظی کنی...!!
و بعد فریاد زدی: دوستت دارم
هر دومون بغض کردیم و تو رفتی برای همیشه
هیـــــــــچ کــــــــس ویرانیـــــــــم را حـــــــــــس نکـــــرد
وســـــعـــــــــــت تنهائیــــــــــــم را حــــــــــس نکـــــــرد
در مـــــــیان خنــــــــده هـــــــای تلــــــــخ مــــــــــــن،...
گریـــــــــه پنهــــــــانیـــــــــــــم را حــــــــس نکــــــــــــرد
باران که میبارد،...
دلم برایت تنگ تر میشود...!
بدون چتر، به یاد تو...!
من بغض میکنم،...
اسمان بجایم گریه میکند...!
کجاست او که نمیتوانست یک قطره اشکم را ببیند...؟؟؟
دارم در دریای اشکهایم غرق میشوم...!!!
کاش میدانستم چه کسی این سرنوشت رابرایم بافت...؟!
آن وقت ب او میگفتم:
یقه را آنقدر تنگ بافته ای ک بغضهایم را نمی توانم فرو دهم...!!!