کانال تلگرام احساس زخمی با موضوع دلنوشته ها و جملات عاشقانه
کانال تلگرام برق خنده با موضوع جوک و لطیفه های خنده دار
سرما، سردی نگاه تو بود
و برف، اشک چشم های من بود
كه به زمینت نرسیده ،
با سردی هوای چشم هایت یخ بست!
https://t.me/EhsaseZakhmi
ای کـــــــودک. . .
کفش هایم را نپوش
تلاش تو برای بزرگ شدنت غــــمگینم می کند
کـــــودک بمان ،کوچــــک بمان
من در بزرگ شدنم دردهایی دیدم که کــــــــوچک کرد، بزرگ شدنم را
https://t.me/EhsaseZakhmi
هُنرمندے؟
-اوهوم
چی کار میکنے؟؟
-بیشتَر فیلم بازی میکنم
تو چه فیلمے بازی کردے؟
-زِندگے...
نقشِت چی بود؟
-اضافے بودم....
https://telegram.me/EhsaseZakhmi
عشق دوم بدبخت ترين موجود دنياست.
يني هر چقدر هم كه عاشقت باشد ،
باز دلت مثل گنجشك خيس ميلرزد كه نكند ...
كه نكند من برايش نقش فراموش كننده را داشته باشم ؟
نكند وقتي در اغوش من چشم هايش را ميبندد ،
بوي لعنتي او را با تمام وجود استشمام ميكند ؟
نكند تمام كارهايي كه با هم ميكنيم را روزي با او كرده ؟
نكند اين زنگ هاي سر صبح لعنتي را كه من هميشه خوابم به او هم ميزده؟
نكند عكس هاي دونفره يشان را هر شب با بغض نگاه ميكند؟
نكند اسم او را در اغوشم لو بدهد؟
اصلا همه ي اينها به كنار...
نكند برگردد؟
عشق دوم بدبخت ترين موجود دنياست...
https://telegram.me/EhsaseZakhmi
چشمان قشنگ تو مجسّم شدنی نیست
آهنگ دلم بی تو منظّم شدنی نیست
قسمت نشد آخر که تو را سیر ببینم
حتّی شده در خواب، که آن هم شدنی نیست
در کار من افتاده هزاران گره ی کور
تنها گره عشق است که محکم شدنی نیست
تو ماه جهانی، من ِآواره زمینم
این فاصله بین من و تو کم شدنی نیست
کمتر گله کن از من و دیوانگی من
این عاشق دیوانه که آدم شدنی نیست
https://telegram.me/EhsaseZakhmi
اگر در خیابان مردی را دیدید
که مدام به چهره ی زنها نگاه میکند
نگویید فلانی چشم چران است!
مردها دلتنگ که میشوند
میزنند به دل خیابان های شلوغ
خیابان هایی که بوی گمشده شان را میدهد
و با دلهره به دنبالش میگردنند!!
هی با خودشان حرف میزنند
که اگر ببینمش
این را میگویم و آن را میگویم!
اما کافیست یک نفر را ببینند
که چشمانش شبیه طرف باشد!!
لال میشوند
تپش قلب میگیرند
نفس هایشان به شماره می افتد
و راه خانه شان را گم میکنند!
https://telegram.me/EhsaseZakhmi
بیا گاهی به خودت دروغ بگو!
چند دروغ ساده!
مثل:
من خوبم!
آرامم!
خوشحالم!
بیا گاهی اشتباه کن!
اشتباه بنویس!
خواهر،خواستن،خواهش را بدون " واو " بنویس!
ترس را با هر " ط/ت " که دوست داشتی بنویس!
و ببین که آب از آب تکان نمی خورد!
که زندگی راه خودش را می رود!
که چرخ زندگی با اشتباه تو نمی ایستد!
اصلا بیا گاهی خودت را به کوچه علی چپ بزن!
توی کوچه علی چپ قدم بزن!
راه برو سوت بزن!
نگو یکبار باختم تعطیل!
دیگر بازی نمی کنم!
زندگی با این باختن ها...
این افتادن ها...
زمین خوردن هاست...
که زندگی می شود!
خطر کن بی پروا!
سر چیزهای بزرگ زندگی!
کارَت،اعتبارَت،جانت حتی!
این همه احتیاط که چه؟
که خط نیفتد روی شیشه دلت؟
بیا یک بار بی هدف،بی نقشه،بی قطب نما راه بیفت!
بی توشه حتی!
برو بباز!
نترس!
بازی کن!
آن قدر تا چیزی برای باختن نماند!
تا از دست دادن عادت شود و باختن پالایش روح!
باور کن زمین خوردن جزیی از زندگیست!
https://telegram.me/EhsaseZakhmi
ﺳَـــﻠـﺎﻣـــﺘـــﮯ ﺭﻭﺯﮮ ﮐﮧ ” ﻣـــﺎﺩﺭﻣـــ ” ﺑـــﯿـــﺎﺩ ﺳﺮ ﻗـــﺒـــــﺮﻡ …
ﺷـــﻤـــﻊ ﺭﻭﺷﻦ ڪُﻨﮧ ﻭ ﺑـــﮕﻪ …
ﺍﻣــــﺮﻭﺯ ﺗــــــﻮﻟــــــﺪﺗـﮧ …
ﻧﻤﯿﺨــــﻮﺍﮮ ﺷـــﻤـــﻌــــﺎﺭﻭ “ ﻓــــﻮﺕ ” ڪُﻨـﮯ .…؟؟؟؟
https://telegram.me/joinchat/BNHksDyAjVnvwPvsYFBoeQ
ﺗﻨﻬــﺎ ﺯﺧــﻢ ﺯﻧــﺪﮔــی اﻡ . . .
ﺗــﻮیے !
ﻫﻤــہ ﺑــہ ﺯﺧــﻢﻫــﺎﻳﺸــﺎڹ . . .
ﺩﺳﺘﻤــﺎﻝ ﻣــي ﺑﻨــﺪﻧــﺪ . . . ؛
ﻣڹ اﻣــﺎ . . .
بہ زخــمم
ﺩﻝ ﺑﺴﺘــہ ﺍﻡ . . . !
چقـــــــــــــــــــــدر تلخ است
بعـــــــد از ســـــــــــال ها
انتـــــــــــــــــــــظار...!
نیــــــــــــــمه گم شـــــــــــــده ات را
کامـــــــــــل بیابــــی...!
بے وفا باشے شڪایت میڪند
با وفا باشے خیانت میڪند
مہربانے گر چہ زیباست ولے
مہربان باشے رهایت میڪند
حالـا فهمیـدم قصــــدت از آبی که پشـــت ســـرم ریـختی . . . . ؛
ایـــــــن نبود کــــــــــه
« به سـلامت بـرگـــردم » . . . .
قصــــدت
« پــاک کــردن ردپـــایـم » بـــــود . . .
بچه که بودیم ؛
می دانستیم هر وقت گم شدیم ،
باید سر جایمان بمانیم تا پیدایمان کنند !
مدتهاست گم شده ام !
از جایم تکان نمیخورم...!
پس چرا کسی مراپیدا نمی کند ؟؟!
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود" هست.
یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم'' ،...
قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" ،...
مقداری خرد پشت "چه میدونم" ،...
و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" ...!!
بــا یــه قـامت شکستـــه، با نگاهــی مات و خستـــه
سـرشـو برده رو شــونش، یـــه نفر تنهـــا نشستــــه
تـــوی تنهـــاییش یه درده، جـــای پای قلبـــی سـرده
گـــل سرخــــی بـــــوده امــا، دیگـــه پـژمـــرده و زرده
فـــارغ از دیـروز و فـــرداش، غرقـــه تو دریـــای درداش
حسـرتش یه عشــــق نابه، که وفا کنـــه به عـهداش
حـالم بـد نیســت، غـم کـم مــی خـورم
کـم کـه نه!! هر روز کم کم مــی خـورم
آب مــی خـواهــم، ســرابم مــی دهـند
عــشــق مــی ورزم عــذابم مــی دهـند
خـود نمـی دانـم کجـا رفتـم به خــواب
از چـه بیدارم نـکردی؟؟ آفتــاب...!!!
آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختند
این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند
آن روزها مال باخته می شدی
و این روز ها دلباخته
اگـــر روزی دلـــت لبریز غــــم بـــود
گــذارت بــر مـــذار کـــهنه ام بـــود
بـــگو این بـــی نصیـب خفـته در خـــاک
یــه روزی عـــاشق و دیوانــه ام بـــود
نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد !
نباید مست را در حال مستــــــی دست قاضــــــی داد !
کبوترها که جز پـــرواز چیزی نمی خواهند !
نباید در حصار میـله ها، با دانه ای گنـدم، به او تعلیم مانــدن داد !
ای دل؛ در پــــی عــشــــق کیستـــی؟
مــن کــه گفتــم لایــق او نیســتـــی
مـن کـه گفتـم ای دل بــی بـند و بـار
عشـــق یعنــی رنــج، یعنــی انتظــار
آه عجـــب کــاری بــه دستـــم داد دل
هـــم شکســت و هـــم شکستـــم داد دل
چـــو گـل هـــای شقــایق داغــــدارم
بـــیا پروانــه شو بنشیـــن کـــنارم
بشــو مرهم به زخــم قلبــم ای دوســت
کـــه خنجر خــورده ی ایــن روزگــارم
هیـــــــــچ کــــــــس ویرانیـــــــــم را حـــــــــــس نکـــــرد
وســـــعـــــــــــت تنهائیــــــــــــم را حــــــــــس نکـــــــرد
در مـــــــیان خنــــــــده هـــــــای تلــــــــخ مــــــــــــن،...
گریـــــــــه پنهــــــــانیـــــــــــــم را حــــــــس نکــــــــــــرد
مینویســــــم نامـــــــه و روزی از این جـــــا مـــــیروم
با خـــیال او، ولــــــی تنـــهــــای تنــهــــا میـــــــــروم
در جـــوابـــم شــــاید او حتــــی نگویــد: کیســتی ؟!
شایــــد او حتــــی بگویـــد: لایــق مــــن نیســتی...!
مینویســـم مــــن: که عمــری با خیالــــت زیســـــتم
گاهـــی از مــــن یاد کـــن حالا که دیگـــر نیســتم....
من اهنگ غریب روزگارم
غمی بی انتها در سینه دارم
تمام هستی ام یک قلب پاک است
که ان را هم زیر پایت میگذارم
داروخانه ها هم میدانند ما زخم داریم...!
چون بجای بقیه پول، چسب زخم میدهند...!
از من جدا شد و گفت کار خداست...!
مانده ام مگر خدای او،...
خدای من هم نبود...؟؟؟
کنار بروید...!!!
میخاهم شکسته های دلم را خودم جمع کنم،...
تا هر کسی منت دست های زخمی اش را بر سرم نگذارد!!!